کالبد اثیری (ethric)
این کالبد با قرار داشتن در نزدیک ترین فاصله به کالبد جسمانی , یکی از نخستین کالبد های لطیفی است که می توان حس کرد. برای کسانی که قادر به دیدنش هستند همچون ماده ای مه گونه جلوه می کند که در چنند سانتیمتری فراسوی کالبد جسمانی قرار دارد یا اینکه میتوان , بویژه با دست آن را حس کرد. همه ما بستع بع درجه رشد و تکاملمان از ادراک فراحسی برخورداریم و این استعدادی است که ما را قادر می شازد انرژی هایی را که در ماورای بعد مادی ارتعاش دارند حس کنیم. تمامی مواد انرژی هستند و کیفیت این انرزی است که در مغز شما در قالب رنگ , احساس , صوت و غیره تفصیر می شود.
این کالبد ما از آنجا اثیری نامیده شده که از یک وازه قدیمی یونانی که قسمت بالای جو یا آسمان (اتر) می نامید گرفته شده است . غیب گویان زمانهشهادت داده اند که به هنگام مرگ, انسانها در قالب کالبد آسمانی یا اثیری جهان را ترک می گویند.
این همان بدنی است که انرژی درمانگران به هنگام شفابخشی با آن کار می کنند. از دیدگاه انرژی درمانی , این کالبد مهمترین کالبد و یکی از کالبد هایی است که شما پس از تمرینات خود آن را بهتر خواهید شناخت.
کالبد اثیری از زمان های باستان در بسیاری از تمدن ها شناخته شده بوده است . غیب گویان هندی و چینی آن را با جزعیات کامل توصیف کرده و از آن طرح ها و اشکالی ترسیم کرده اند. سایر تمدن های بومی , نظیر بومیان آمریکا , پولی نزی ها و استرالیایی ها نیز از انرژی اثیری آگاه بودند و این در هنر , موسیقی آیین و تشریفات , فرهنگ شفاهی آنها تجلی یافته است.
کالبد اثری نقش یک پل را میان دوسطح متفاوت وجود , یعنی سطح مادی و سطوح لطیف بازی میکند. بخشی از وظیفه کالبد اثیری عبارت است از ایفای نقش مرحله آمادگی برای ورود روح به عالم مادی .
وظیفه دوم , و به همان اندازه مهم کالبد اثیری به شکل واقعی آن ارتباط دارد. در درون این کالبد ساختارهایی وجود دارند که به ما امکان میدهند انرژی های پرارتعاش , نظیر انرژی زندگی یا حیات را که قبل از وارد شدن به کالبد جسمانی در بد اثیری پردازش میشوند به خود جذب کنیم .
کالبد اختری(astral):
کالبدی که در فراسوی کالبد اثیری و در محدوده ارتعاش بالاتر بعدی گسترده شده , کالبد اختری اسن. از آنجا که ارتعاش این کالبد لطیف تر از کالبد اثیری است , ما می توانیم با اراده خود و به کمک نیروی فکرمان در درون این کالبد بدون هیچ کحدودیتی از جایی به جای دیگر حرکت کنیم . در کالبد اختری , انرژی های مرتبط با احساسات پردازش میشود. به همین دلیل است که برخی از صاحب نظران کالبد اختری را کالبد (عاطفی ) می نامند . در سطوح بالاتر بعد اختری , احساسات عاطفی عالی تری که با عشق بی قید و شرط مرتبط اند , نظیر همدردی ,دلسوزی و در سطوح پایین تر اختری , ترس و عواطف منفی تر پردازش می شوند (در اینجا منظرو از پایینتر محدوده ارتعاشات پست تر ماده است ).
همه ما به هنگام خواب وارد کالبد اختری میشویم . ما می توانیم در این کالبد با سایر ارواح ملاقات کنیم یا به مکان هایی سفر کنیم که در زندگی روزانه خود قادر به حضور در آنجا نیستیم . برخی از انرژی درمانگران بخش اعظم کار خود را در طی خواب و بیداری در کالبد اختری شان انجام می دهند. این موضوع موید گزارش هایی درباره انرژی درمانگرانی است که در تمامی ساعات روز یا شب در منازل بیماران و یا در رویاهای آنان ظاهر می شوند. ما همچنین برای بهره گیری از درس ها , آموزشها , و الهامات در حالت خواب وارد کالبد اختری خود می شویم .
کالبد روانی (mental):
محدوده ارتعاش قابل اکتشاف بعدی آن چیزی است که به کالبد روانی معروف است . در این ارتعاش بالاتر , کالبد روانی کجموعه ای از انرژی های ذهنی , نظیر افکار خلاق و الهام بخش پردازش می کند. اشخاصی که قادر به حس کردن انرژی های کالبد روانی هستند در می یابند که این کالبد در فراسوی کالبد اختری گسترده شده است.
کالبد روح (soul):
سرانجام خود روح در قالب کالبد یا ظرفی محصور شده است تا کل تجربه حیات انسانی را از سر بگذراند . ارتعاش این کالبد از آنچه قبلا ذکر شد بسیار بالاتر است . تمامی تجربیات در تمامی سطوح از طریق شبکه شعور به سوی روح , وجود واقعی شما فرستاده میشود.
مبارز باطنی (از دیدگاه تولتك)
در برخی از كتب ارائه دهنده تعالیم باطنی مشاهده میشود كه به كرات از كلماتی مانند جنگاور, مبارز, و... استفاده شده است, اما شاید بهقدر كافی شفاف نشده كه این مبارز با چه كسی یا چیزی مبارزه میكند؟ او از این مبارزه چه هدفی دارد؟ و اصولاً جایگاه این مبارزه در آموزشهای باطنی چیست؟
هدف از مبارزه در حالت كلی، پیروزی بر دشمن است. نیرویی مخالف با سالك كه اگر كنترل و دفع نشود برای وی مرگبار خواهد بود. این نابودی باطنی ممكن است كه با نابودی ظاهری یا مرگ جسمی شخص همراه نباشد اما میتواند شرایطی بدتر از مرگ فیزیكی را برای وی مهیا كند.
در پاسخ به این سؤال كه «از دیدگاه باطنی بزرگترین دشمن انسان كیست؟»، تعالیم باطنی نظرات مشابهی را بیان میكنند. یكی از معلمین باطنی چنین میگوید: «بزرگترین دشمن ما خودبزرگ بینی ماست»1 كه این جمله میتواند بیانگر محور «جهان بینی مبارز باطنی» در نظر گرفته شود.2
جهان یك حوزه اسراری است و انسان موجودی جادویی و وارث میراثی بزرگ و رازآمیز است. با این وجود انسان امروز از آن انسان آرمانی و كامل كه از تمامی ظرفیتهای درونی خود برای حركت و زندگی استفاده میكند, فاصله زیادی دارد. این فاصله, فاصلهای از جنس آگاهی و انرژی است.
بنابر دیدگاههای باطنی این فاصله توسط خودبزرگبینی ایجاد شده است و بنابراین سالكی كه میخواهد به وضعیت انسان آرمانی و كامل برسد ناگزیر از جنگیدن با این بزرگترین دشمن انسان و پیروزی بر آن است.
برای طی این فاصله باید از موانعی كه در این میان توسط خودبزرگبینی تعبیه شده گذر كرد و با برداشتن هر یك از موانع آگاهی, میتوان یك گام بهوضعیت ایدهآل نزدیك شد.
مروری كلی بر دیدگاه تولتك درباره مبارزه باطنی
در آموزههای تولتك، خودبزرگبینی در هر یك از ابعاد زندگی انسان به اشكال گوناگونی حضور دارد و از این دیدگاه به هیولایی سه هزار سر توصیف شده است كه هر یك از سرهای وی نماد نیرویی است كه یك بعد از زندگی و حیات بشر را قبضه كرده و به تسخیر خویش درآورده است. انسان معرفت پیشه كسی است كه با این هیولا مبارزه كرده و آن را شكست میدهد و در نتیجه به پیروزی بر آن و آزادی از خطر آن نائل میشود.
دلسوزی به حال خود وخود را مهم دانستن, از ابعاد مهم خودبزرگبینیاند كه در این آموزشها از آنها مستقیما یاد شده است.3 اما موانع و ضعفهای درونی دیگری هم هستند كه ابعادی از این خودبزرگبینی محسوب و توسط آن تغذیه میشوند، مانند اسارت در قید عادتها, عدم پذیرش مسئولیت اعمال خود, توهم جاودانه بودن, جهل, ... كه در این آموزهها از آنها مستقیماً بهعنوان زیر مجموعه خودبزرگبینی نام برده نشده است اما در واقع اشكال دیگری از آن هستند.
هدف مبارزگر باطنی, شكست كامل خودبزرگبینی است. نتیجه رسیدن به هدف این است كه با برداشته شدن خودبزرگبینی, سالك از ظرفیتهای وجودی خود بهطور طبیعی و در حالت حداكثر بهرمند میشود.
جایگاه موضوع مبارزه در آموزههای معرفتپیشگان تولتك جایگاهی محوری است، بهطوری كه در تمامی آموزههای آن ردپای منش سالك مبارز را میتوان یافت. درواقع همانطور كه خودبزرگبینی از وجوه گوناگونی سالك را در برگرفته و به او حمله میكند, سالك نیز میآموزد كه از جوانب گوناگون به آن ضربه بزند.
یك بعد از این آموزهها، راه و روش رفتاری سالكان است كه عبارت از رفتارهای انتخاب شدهای است كه تاثیر مستقیمی بر قدرتمند كردن سالك در مواجهه با این دشمن دارد. شیوه رفتاری و حالت روحی خاصی كه به سالك انسجام درونی بالایی میبخشد و وی را در برابر دشمن تجهیز میكند. این انسجام درونی بهقدرتی به نفع سالك و به ضرر دشمن تبدیل میشود كه زمینه ساز محكمی برای مانورهای بعدی بر علیه آن است.
برخی از این عناصر رفتاری عبارتند از «پذیرش مسئولیت اعمال خویش»، «شكستن عادتها»، «ناظر دانستن مرگ بر خودمان» و «هر عملی را مانند آخرین عمل خویش انجام دادن» كه هر یك به عنوان یك عنصر لازم در نبرد با خودبزرگبینی جایگاه ویژهای دارند.
این سالكان عقیده دارند سیالیت آگاهی (قابلیت حركت دادن پیوندگاه یا نقطه تمركز آگاهی كه قلب تعالیم تولتك است), نیاز به انرژی ذخیره شده بسیاری دارد كه انسان عادی فاقد آن است. از سویی تنها چیزی كه بیشترین انرژی را از انسان میگیرد و بههدر میدهد خودبزرگبینی است و از این نظر جدال با خودبزرگبینی نوعی نبرد آزادسازی سرمایه انرژی فرد نیز میتواند محسوب شود.
آموزشهای هنر كمین و شكار به نوعی و با سلاحهایی دیگر به جنگ این هیولا میرود. بهطور مثال در فن مرور دوباره زندگی, سالك تمامی وقایع زندگی خود را دوباره به یاد آورده و تجربه میكند. عقیده بر این است كه همه وقایع زندگی انسان كنش واكنشهایی برای حفظ و تحكیم خودبزرگبینی است. سالك بهواسطه نوع خاصی از تنفس، انرژیهایی كه در هر واقعه زندگیاش برای حفظ و تحكیم خودبزرگبینی بهكار برده را مجدداً به كالبد انرژی خود جذب میكند. در اصل انرژیای را كه از وی ربوده شده بهسوی خود جذب كرده و به كالبد انرژی خود جذب میكند.
هنر رویابینی نیز به نوع دیگری در امتداد حمله به خودبزرگبینی حركت میكند. رویابینی با باطل كردن نظم خطی مطلقی كه به خودبزرگبینی تعلق دارد, به آن ضربه میزند, زیرا پایه خودبزرگبینی بر نظم خطی و تكراری دقت اول است و رویابینی این امكان را به سالك میدهد كه در برخی ابعاد این نظم خطی را درهم بشكند.
مانور مواجهه با خرده ستمگر, بخشی از آموزههای تولتك است كه بهطور مستقیم بهحمله كردن و ضربه زدن به پیكر خودبزرگبینی میپردازد. خرده ستمگر شخصی است که دارای امکانات بسیاری در بهسلطه کشیدن، آزار دادن و محدود کردن (ظاهری) سالک است و از این قدرت و سلطه عملاً نهایت استفاده را میبرد. مواجهه با خرده ستمگر، خودبزرگبینی را در شرایطی دشوار و وخیم قرار میدهد كه تغذیه نفس ممكن نبوده و ناگزیر از تسلیم در برابر شرایطی است كه توسط دیدگاه سالكانه تدبیر شده است. به این ترتیب خودبزرگبینی تضعیف شده و غلبه سالك بر آن ممكن میشود.
توقف دنیا آموزه دیگری است كه بهوجهی از خودبزرگبینی ضربه میزند كه در اسیر كردن انسان در محدوده كلمات و واژهها فعال است. وجهی از خودبزرگبینی كه مانند جریانی از گفتگوی درونی است كه هرگز پایان نمیگیرد. این گفتگوی درونی انسان مانند زنجیری از افكار است كه آگاهی انسان را در حوزه محدود و معینی به اسارت میكشد. شاید كمتر كسی به گفتگوی درونی به عنوان یك بعد از خودبزرگبینی نگریسته باشد اما هر چیزی كه انسان را به تحكیم خودپندارههای دروغین در وجودش وادارد میتواند بخشی از خودبزرگبینی باشد و از این نظر گفتگوی درونی نقش بسیار تعیينكنندهای در تحكیم توهمات شخصی هر كس دارد.
همچنین مانورهای دیگری مانند رسیدن به جایگاه بیترحم, شكستن آئینه خودبینی و مرگ نمادین سالك، همگی آموزههایی برای تفوق بر خودبزرگبینی در ابعاد گوناگون هستند كه توضیح آنها متن جداگانهای را میطلبد. اما در ادامه این مقاله و در شمارههای آینده قصد داریم بهبررسی ابعاد و اصول دیگر مبارزه باطنی از این دیدگاه و نیز دیدگاههای معتبر دیگر باطنی بپردازیم.
نظرات شما عزیزان:
من مدت 4 سال هست سایکیک کار می کنم ... خواستم اطلاعات بیشتری در مورد روح و فعال کردن چاکراه 6 قرار بدین ..ضمنا مراقبتون در مورد فرشتگان الهی عالی بود .. خواهش می کنم در مورد اذکار هم مطالبی بگذارین
مویدتر باشید